کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم فروغ فرخزاد کتابی ست که نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد در سن ۱۶ سالگی که دختری دبیرستانی بود تا ۲۱ سالگی که در رم تحصیل می کرد، به کمک پسرش کامیار شاپور و عمران صلاحی، طنزپرداز، توسط انتشارات مروارید منتشر شد. نامه های فروغ گویای روح سرکش و تشنه و ناراضی فروغ فرخ زاد بود و تفاوت خواسته ها و تمایلاتش با خواسته های دختری عادی را به وضوح نشان می دهد. با دانلود کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم ، می توانید رایگان کتاب pdf را مطالعه کنید.
-
بخش اول نامه ها در کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم – پیش از پیوند
-
بخش دوم نامه های فروغ فرخ زاد – زندگی مشترک
-
بخش سوم نامه های فروغ فرخزاد به پرویز – پس از جدایی
نامه های فروغ در این کتاب در سه بخش پیش از پیوند، زندگی مشترک و پس از جدایی تنظیم شده و شگفت آنکه در هر سه بخش نشان دهنده عشق و علاقه مفرط فروغ به پرویز شاپور است.
بخش یکم اولین تپش های عاشقانه قلبم – پیش از پیوند
پرویز.. تو هنوزن توانسته ای مقصود مرا از نوشتن این کلمات درک کنی. تو نمی توانی تصور کنی که من چقدر و تا چه اندازه احتیاج به محبت دارم. من در زندگی خانوادگی هیچ وقت خوشبخت نبوده ام و هیچوقت از نعمت یک محبت حقیقی برخوردار نشده ام. شاید این حرف من تا اندازه ای برای تو عجیب باشد. ولی اگر می دانستی باور می کردی. یک دختر جوان آن هم دختری که هیچ وقت پابند تجمل و تفریح و زرق و برق نیست وقتی از طرف خانواده، از طرف پدر، خواهر و برادر خود محبتی ندید وقتی در میان آنان کسی نبود تا بتواند به فکر و احساسات و تمنیات روح و دل او وقعی گذارند، طبعا وقتی کسی را پیدا کرد که همه ی آرزوهای خود را در وجود او منعکس و متمرکز دید به یک باره همه ی محبت و همه ی علاقه ی خود را به پای او خواهد ریخت و از خلال محبت و عشق او محبت های دیگری جست و جو خواهد کرد. محبت هایی که از آنها محروم بوده یعنی محبت مادر مهر پدر عشق برادر و علاقه خواهر…
پرویز… من همان طوری که برای تو شرح دادم در زندگی خانوادگی زیاد خوشبخت نبوده و نیستم.. من مادر را دوست دارم ولی مادر من هرگز نتوانسته و نخواسته است برای من به راستی مادر باشد. پرویز.. من امروز چرا باید پنهان از او نامه های تورا دریافت کنم؟ چرا؟ مگر مادر نباید تنها رازدار و محرم اسرار دخترش باشد مگر من نباید همه ی غم ها و رنج های درونم را با مادرم در میان گذارم؟ ولی مادر من هرگز با آن محبت و صمیمیتی که من آرزو می کنم با من روبه رو نشده و سعی نکرده است به اسرار دل من آشنا شود. من پدرم را دوست دارم. ولی پدر من کجا می تواند و فرصت می کند که به دختر جوانش توجهی داشته باشد. و در چه موقع وظیفه ی پدری خود را نسبت به من انجام داده است؟ مگر پدر نباید راهنمای فرزندش باشد؟ من به برادرانم علاقه دارم ولی آنها جز آزار دادن من و جز فراهم کردن وسایل ناراحتی من کار دیگری نمی توانند انجام دهند. آنها هیچوقت با من صمیمی و یک دل نبوده و نیستند فقط من در میان افراد خانواده خودمان خواهرم را می پرستم زیرا او همیشه و در همه حال برای من حامی و پشتیبان فداکاری بوده است. به جز خواهرم هیچ کدام از آنها به وظیفه ی خود آشنا نیستند و آن روح صمیمی که باید در میان افراد یک خانواده حکمفرما باشد در میان ما و من مسلما با این وصف نمی توانم خوشبحت باشم و از نعمت محبت های پاک و بی شائبه برخوردار گردم.
می دانی از تو چه می خواهم؟ یک محبت بزرگ یک عشق سرشار یک محبتی که هر جز آن را محبتی دیگر تشکیل داده باشد من از تو می خواهم که با محبت خود به محرومیت های من در زندگی پاسخ دهی من در محبت تو محبت مادر مهر پدر و علاقه خواهر و برادر را جستجو می کنم. من از تو می خواهم در عین این که محبوب من هستی مثل پدر راهنمای من مثل مادر رازدار من و مثل خواهر تسلی دهنده ی من باشی.
بخش دوم نامه ها – زندگی مشترک
پرویز امروز نامه ی تو رسید امیدوارم حالت خوب باشد. حال من هم همانطور که خودت تشخیص داده ای در اثر گردش های متعدد سر پل لاله زار و استامبول و نادری بسیار خوب است و اگر رفقای تو آنقدر شعور داشتند حتما این را هم به تو اطلاع می دادند. نمی دانم منظورت از نوشتن این نامه چیست من نمیخواهم دروغ بگویم و اصراری هم ندارم که تو حرفهایم را باور کنی البته جایی که رفقایت این قدر اطلاعات مختلف و گران بها به تو داده اند دیگر من چه بنویسم که باور کنی ولی همانطور که بارها گفته ام باز هم می گویم که بر خلاف تصور تو من اصلا اهل این صحبت ها نیستم اگر تو نخواهی باور کنی خودم می دانم وایمان دارم که هیچ یک از این صحبت ها صحیح نیست.
من خیلی میل دارم آن آقایی را که مرا سر پل به اتفاق پوران دیده ملاقات کنم و توی صورت او تف بیندازم برای این که من از وقتی که به تهران آمده ام خواهرم را سه دفعه دیدم که دو دفعه اش به خانه ی آنها رفتم و یک دفعه او به خانه ی مامان آمد و الان هم نزدیک دو هفته است که آنها به میگون رفته اند و خدا مرا نبخشد اگر من سر پل رفته باشم. من نمیخواهم قسم بخورم ولی به مرگ کامی من حالا نزدیک سه سال است که اصلا سر پل را ندیده ام چه برسد به این که بخواهم در آنجا گردش کنم. اما راجع به گردش من در اسلامبول به اتفاق جوانی که به نظر شما آن هم بی تردید فریدون آمده گمان نمی کنم کار خلاف شرعی انجام داده باشم. البته من هم بشرم و وقتی از شهرستان دوری آمدم حتما برای خرید و تماشا به اسلامبول و لاله زار و نادری خواهم رفت. ولی نه هرروز بلکه مواقعی که آمده تا به حال می توانم بگویم که ۵ مرتبه رفته ام آن هم سه دفعه به خاطر و به تقاضای خانمت و دو دفعه برای خرید لباس که می خواستم به عروسی ایرج بروم و اما آقایانی که مرا دیده اند و همین طور آقای مهندس من در یک روز که خیابان بودم در سر خیابان نادری تا آخر جمالی سه چهار تا بچه مدرسه اهوازی پسر آقای پیشکار آقای مهندس نادری بعد خانمش برادر خانم معاضد خانم سرهنگ مقامه و خلاصه دو سه نفر دیگر که اسمشان یادم نیست و اگر بنا باشد هر کدام از این اشخاص به تو اطلاع بدهند که مرا دیده اند دلیل نیست که هر کدام مرا در روز خاصی دیده اند بلکه همان طور که نوشتم ممکن است در عرض یک روز انسان اشخاص متعددی را ببیند و این که نوشته ای آنها لاله زار گرد هستند و ممکن نیست در حوالی خانه ی خودمان مرا دیده باشند آن هم هوش سرشار و اطمینان فوق العاده ی تو را نسبت به من نشان می دهد.
بخش سوم نامه ها – پس از جدایی
پرویز عزیزم حتما تعجب می کنی از این که بعد از مدت ها برایت نامه می نویسم. ولی گمان نمی کنم این را فراموش کرده باشی که به من گفته بودی هر وقت کمکی خواستم به تو مراجعه کنم. من به تو قول داده بودم که برایت نامه بنویسم ولی بعد منصرف شدم. زیرا فکر کردم با این ترتیب باز خودم را وارد زندگی تو می کنم و نمی گذارم تو به فکر آینده ات باشی. با وجود این که بی نهایت دلم می خواست و حالا هم دلم می خواهد که با تو رابطه ی نامه نویسی داشته باشم ولی پا روی میل خودم می گذارم و دلم می خواهد سایه ای هم از من در زندگی تو باقی نماند. پرویز از حال خودم برایت نمی نویسم زیرا تو خودت بهتر می دانی که من آدمی نیستم که قدر آرامش و خوشبختی را بدانم و همیشه در طلب چیزهای محال و پوچ بوده ام. حالا هم همینطور است. با این تفاوت که حالا دیگر از خودم سیر و بیزارم و آن آرزوی پوچی هم که پیوسته در طلبش هستم مرگ است. کمتر به گذشته فکر می کنم برایم وحشت آور است.
ز آن نامه ای که دادی و ز آن شکوه های تلخ
تا نیمه شب به یاد تو چشمم نخفته است
ای مایه ی امید من .. ای تکیه گاه دور
هرگز مرنج از آنچه به شعرم نهفته است
شاید نبوده قدرت آنم که در سکوت
احساس قلب کوچک خود را نهان کنم
بگذار تا ترانه ی من رازگو شود
بگذار آنچه را که نهفتم عیان کنم
تا بر گذشته می نگرم عشق خویش را
چون آفتاب گمشده می آورم به یاد
می نالم از دلی که به خون غرقه گشته است.
در نامه های فروغ همینطور که او از ۱۶سالگی به ٢۱ سالگی در حرکت است از خواست های متعارف یک دختر جوان معمولی به سوی خواست های متعالی یک شاعر بی تاب حرکت می کند و حکایتگر سیر او در دست یافتن به کمال است. در کتاب اولین تپش های عاشقانه قلبم و در نامه های آغازین، هیجانات جوانی و تپش های ملتهب قلب بی قراری نمودار می شود که خواهش هایش در دیدن، ملاقات کردن، گشت و گذار رفتن و در آغوش گرفتن معشوق خلاصه می شود.
آیا وجه مشترکی میان احساس شما و فروغ در نامه هایش دیدید؟ خوشحال می شویم به ما بگویید.
✅ نام کتاب : | اولین تپش های عاشقانه قلبم |
✅ ژانر کتاب : | شعر نو |
✅ تعداد صفحات : | 96 صفحه |
💰 قیمت کتاب : | دانلود رایگان |
✅ نویسنده : | فروغ فرخزاد |