رمان عادت می کنیم نوشته زویا پیرزاد، برشی از زندگی سه نسل زن در تهران امروز است.
از ویژگی های اساسی داستانهای پیرزاد، پرداخت مناسب شخصیتهایی است که هر روزه احتمالا با آنها سروکار داریم. توصیف جزئیات و دقیق شدن در رفتار و موقعیتها وحتی مکانها عاملی است که بیش از هر چیز در این داستان به چشم میخورد و شاید همین توصیفات دقیق از جزئیات حوادث و پدیدههاست که خواننده را درگیر خود میکند و صورتی ملموس به داستان میبخشد، به طوری که خواننده احساس میکند از نزدیک شاهد حوادث یک زندگی عادی است.
این کتاب پیرزاد همانند دیگر رمانهای او، به فرانسه ترجمه و در پاریس نیز به چاپ رسیده است. زویا پیرزاد در دیگر رمان پرفروش خود، بعد از “چراغها را من خاموش میکنم”، داستان زنی به نام آرزو را روایت میکند که ۴۱ ساله، مطلقه و دارای یک فرزند دختر است. داستان از جایی آغاز میشود که آرزو تصمیم میگیرد برای گذران زندگی و اعلام استقلال خود، آژانس مسکن پدرش را اداره کند. در ایران، این شغل بهصورت معمول توسط مردان اجرا میشود؛ همین مسئله نمادی از سنتشکنی آرزو و به نوعی شنا کردن او در جهت مخالف آب است؛ و در خارج از شرکت، آرزو خودش را برای راحتی مادر و دخترش قربانی میکند، درحالیکه شخصیتهای ظاهربین رمان، خود را تنها با سرگرمی و خرید مشغول میکنند.
بخشی از رمان عادت می کنیم
محسن سر زیر انداخت. طره ی موی صاف و سیاه رسید تا نوک دماغ “اشتباه کردم خانم صارم، ببخشید.”
آرزو به شیرین نگاه کرد که ابرو و شانه بالا داد و با پاک کن چیزی را پاک کرد. دوباره به محسن نگاه کرد “سر بالا بگیر، توی چشم هام نگاه کن و بگو چرا؟ پول برای چی لازم داشتی؟ قرض داری؟ مریض داری؟
محسن سر بلند کرد موها را پس زد و سعی کرد پلک نزند. لب گزید پا به پا شد به حیاط نگاه کرد و بالاخره پلک زد و دوقطره اشک افتاد روی گونه ها “اشتباه کردم خانم صارم”
✅ نام کتاب : | عادت می کنیم |
✅ ژانر کتاب : | رمان اجتماعی |
✅ نویسنده : | زویا پیرزاد |
✅ تعداد صفحات: | 170 صفحه |