نمایش فهرست مطالب
عمو زنجیر باف قصه ای دوست داشتنی برای کودک و نوجوانان است.
یکی بود یکی نبود / دور از چشم حسود ، هرکی بود هرچی که بود، غیرخدا هیچکی نبود.
عمو زنجیر باف، قصه دختری بنام ندا که پدرش به حاکم شهر تعظیم نکرد. داروغه ها پدرش رو گرفتند به بند. اما ندا به جنگل رفت سراغ عموی مهربون. ندا که با قصه های هرشب پدر خوابش می برد اینو به عمو گفت.
عموی مهربون به همراه حیونای جنگل واسه ندا قصه گفتن تا ندا خوابش ببره.
عمو زنجیر باف . بله. زنجیر منو بافتی؟ بله. پشت کوه انداختی ؟ بابا جونم اومده. چی چی آورده؟ نخودچی کیشمیش بخور و بیا. با صدای چی؟ با صدای شیر. با صدای چی؟ با صدای گاو . با صدای چی؟ با صدای الاغ..
برچسبداستان عمو زنجیر باف شعر عمو زنجیر باف عمو زنجیر باف مصور قصه کودکانه قصه مصور قدیمی کتاب عمو زنجیر باف کتاب قصه تصویری کتاب قصه و شعر
ممنونم
من را بردید به دوران کودکی
همراه کتاب یک نوار صوتی هم بود که داستان را خیلی قشنگ اجرا میکردند
فایل اون را از کجا پیدا کنم؟
خوشحالم که مورد استقبال شما قرار گرفت. به زودی کتاب صوتی عمو زنجیر باف نیز در کتابها منتشر می شود.
جناب ابراهیمی
خوشحال میشم بدونم اگر این داستان صوتی را پیدا کرده اید یا خیر