توضیحات : با آنکه عشایری بودم به جای تفنگ و فشنگ قلم و کتاب را انتخاب کردم، معلم شدم و آموزش عشایری را به راه انداختم.
کم بودند کسانی که تشویقم می کردند و بسیار بودند آنهایی که به ملامتم برمیخواستند.
پدرم مثل همه پدرها فرزندش را شایسته ی مشاغل مهم تری می پنداشت. یکی از پسرعموهایم که اتفاقا مرد غیرتمندی بود و تحصیلات مرا عالی می دانست شماتتم می کرد :((ما از تو انتظار کارهای بزرگ داشتیم. خیال می کردیم استاندار می شوی . وکیل و وزیر می شوی. کارت به مکتب داری کشید!)).
برچسببه اجاقت قسم داستان زندگی یک معلم دانلود رایگان زندگینامه دانلود کتاب داستان زندگی آموزگار عشایر زندگی معلمان زندگینامه معلم بهمن بیگی زندگینامه معلم عشایر کتابهای بهمن بیگی مسیر زندگی یک معلم معلمان ایل و عشایر
حق کپی رایت را رعایت فرمایید