ماهی سحرآمیز داستان مرد ماهیگیری است که در جنگلی زیبا زندگی میکند، مرد بسیار فقیر بود اما زندگی شادی داشت.
او با همسرش در خانهای کوچک نزدیک دریا سکونت داشتند. یک روز ماهیگیر ماهی بزرگی صید کرد. اما ماهی به حرف آمد و از ماهیگیر خواست که او را نکشد و به آب برگرداند. ماهیگیر مهربان موافقت کرد. اما همسر ماهیگیر که ماجرا را شنید به وسوسه افتاد که از طریق این ماهی سحرآمیز به آرزوهای خودش برسد. او زنی طمعکار بود و این باعث اتفاقات بعدی شد…
خلاصه داستان ماهیگیر و همسرش
یک ماهیگیر با همسرش در کلبهای کنار یک دریاچه زندگی میکنند. او هر روز به دریاچه میرود، قلاب میاندازد و ماهی میگیرد. یک روز پس از ساعتها انتظار، ماهیگیر هنوز هیچ ماهیای صید نکرده است. اما ناگهان نخ ماهیگیر به شدت کشیده میشود و ماهیگیر با تلاش زیاد آن را به بالا میکشد. او متوجه میشود که یک ماهی بزرگ را صید کرده است. ماهی با صدایی به او میگوید: “آه، چه ماهیگیر خوبی! مرا رها کن؛ به خاطرت دعا خواهم کرد. من یک ماهی واقعی هستم…”
این داستان یکی از داستانهای مشهوری است که برادران گریم جمعآوری و در کتاب “قصههای خانه و خانوادگی” منتشر کردند. برادران گریم زبانشناس و پژوهشگران آلمانی بودند که به علت جمعآوری و انتشار داستانهای فولکلور عامیانه و قصههای پریان معروف شدند. این داستان جزو معروفترین داستانهای فولکلور آنها است.
✅ نام کتاب : | ماهی سحرآمیز |
✅ ژانر کتاب : | فولکور – عامیانه – مصور |
✅ نویسنده : | برادران گریم |
✅ مترجم : | محمدصادق جابری فرد |
✅ تعداد صفحات: | 30 صفحه |